طعم و عطر شیر تمام پستانداران تحت تأثیر تغذیه آنهاست. در پژوهشی که در سال ۲۰۰۸ در دانشگاه کپنهاگ انجام شد، کپسول‌های حاوی مواد معطر مختلفی به مادران شیرده داده شد وگاو مشخص شد ظرف تنها چند دقیقه این مواد معطر در شیر قابل ردیابی خواهند بود. به همین ترتیب دامدارها هم می‌دانند که علوفه مورد استفاده برای تغذیه دام‌های‌شان طعم و عطر شیر به دست آمده را تحت تأثیر قرار می‌دهد. مشهور است که پنیر فرانسوی گریه‌دوکونتی (Gruyère de Comté) و همین پنیر تبریز محبوب خود ما ایرانی‌ها، باید از شیر دام‌هایی تهیه شوند که رفته‌اند و در مرتع طبیعی چریده‌اند، چون شیر دام‌هایی که در طویله و با علوفه خشک تغذیه می‌شوند، خوشمزه نیست.
گرچه تغذیه گاوها با توت‌فرنگی ممکن است ول‌خرجی به نظر برسد، اما کشاورزان همیشه مقداری محصول نامرغوب و نامناسب برای بسته‌بندی‌های شیک دارند که قیمت پایین‌تر ولی عطر و طعم خوبی دارد. در پژوهشی که در سال ۲۰۰۷ در رابطه با زمینه‌های اقتصادی تغذیه دام از دورریز باغ‌های میوه انجام شد، مشخص شد که تغذیه دام با میوه‌های نامناسب برای فروش در بازار میوه، از نظر اقتصادی موجه است. متأسفانه اقتصاد‌دان‌هایی که این موضوع را بررسی کردند، موضوع طعم شیر گاوهای تغذیه شده با توت‌فرنگی را نادیده گرفتند. شاید دلیل این سهل‌انگاری این حقیقت بوده باشد که عطر میوه‌ها تأثیری طولانی‌مدت بر طعم شیر ندارد. در پژوهش سال ۲۰۰۸ دانشگاه کپنهاگ مشخص شد که عطر میوه‌ها (به جز مرکبات) تنها برای چند ساعت طعم شیر را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
با این وجود چنین امکانی به شیوه‌ای دیگر مورد بررسی قرار گرفته و البته دسته‌آخر مشخص شده که نتیجه چندان دلچسبی ندارد. آزمایشگاه تحقیقات لبنی استرالیا در سال ۱۹۸۹ به قصد افزایش میزان چربی شیر دست به آزمایشی زد که نتیجه‌ای غیرقابل انتظار داشت. آنها به گاوها دانه آفتابگردان و جو دو سر می‌دادند، به این امید که شیر پرچرب تهیه کنند، اما در عمل متوجه شدند به جای چربی، شیر (و نیز گوشت) گاوها طعم و عطر تمشک گرفته است، زیرا جو دو سر باعث تحریک باکتری‌ها در معده گاوها می‌شد و باکتری‌ها روغن آفتابگردان را به ماده‌ای با نام گاما-دودک-سیس-۶انولاکتون تبدیل می‌کردند که باعث می‌شد شیر و گوشت گاوها بوی نه چندان خوش‌آیند تمشک (شبیه بوی شربت سرماخوردگی کودکان) بگیرد.


موضوعات مرتبط: به من بگوچرا؟به من بگوچرا؟پرونده ویژهزیست شناسی
برچسب‌ها: دامشیرگاوپستانداران

تاريخ : جمعه 19 تير 1394 | 18:46 | نویسنده : حسین |

کدام نوع اطلاعات عمومی به درد بخور است؟

پژوهشگر مطالعات علم و فناوری در دانشگاه کاسل

پژوهشگر مطالعات علم و فناوری در دانشگاه کاسل

 

انسان در سراسر زندگی در معرض بی شمار اخبار و اطلاعات جدید است. از رویدادها و تحولات سیاسی؛ اقتصادی؛ علمی و اجتماعی  جهان گرفته تا دانسته ها و آموزه های معمولی برای حل مسائل روزمره زندگی.

نتایج انتخابات یونان؛ مرگ شش نهنگ در سواحل جزیره یورک استرالیا؛ اعتصاب رانندگان قطار در آلمان؛ خبر تولید پیاز بدون اشک در بریتانیا از جمله اخباری است که معمولا از طریق رسانه ها به اطلاع ما می رسد. هر کدام از ما با تماشای تلویزیون ؛ مطالعه روزنامه یا گپ وگفت در جمع های دوستانه در معرض اخبار و اطلاعات روزمره هستیم. خبر فرود کاوشگر فیله فضاپیمای روزتا  بر روی دنباله‌دار چوری باشد یا پیش بینی وضع آب و هوای روزهای آینده تفاوتی نمی کند. مساله این است که همه ما به صرف انسان بودن و زندگی در محیط اجتماعی ؛ خواه ناخواه این اطلاعات را دریافت می کنیم و نسبت به تحولات جهان بی تفاوت نیستیم. البته درجه اهمیت این اطلاعات و طبقه بندی آنها بستگی به خودمان دارد. به عبارت دیگر بستگی به میزان توجه محیطی مان یا روحیه جستجوگرانه و نقادانه؛ یا حتی نقش اجتماعی؛ شغل یا مسوولیت مدنی مان.

 

mat_2067425b

 

برای مطالعه ادامه این مطلب به بخش « ادامۀ مطلب» مراجعه فرمایید


موضوعات مرتبط: به من بگوچرا؟به من بگوچرا؟پرونده ویژه
برچسب‌ها: دانستنیهاعلمعرفان کسرایینیوکاسل

ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 18 تير 1394 | 12:5 | نویسنده : حسین |

3آب معدنی تصفیه و پاک شده، اما کاملا استریل نیست و باکتری‌های موجود در آن می‌توانند به تدریج زیاد شوند و آب را ناسالم کنند، مگر این‌که بطری آب تیره‌رنگ باشد یا در تاریکی نگه‌داری شود. ضمنا ممکن است موادی از بدنه پلاستیکی بطری جدا و در آب حل شوند. البته هرکدام از این اتفاق‌ها زمان بسیار طولانی نیاز دارد که تاریخ انقضای روی بطری خیلی زودتر از آن فرا می‌رسد. بنابراین تاریخ انقضای آب معدنی بیشتر جنبه احتیاط دارد و تاکید بر این‌که آب معدنی همیشه سالم نمی‌ماند.

 


موضوعات مرتبط: به من بگوچرا؟به من بگوچرا؟
برچسب‌ها: باکتریآببه من بگو چرا

تاريخ : چهار شنبه 27 اسفند 1393 | 22:43 | نویسنده : حسین |

1سکسکه یعنی انقباض تشنجی و شدید ماهیچه‌های تنفسی که با پایین رفتن غیرعادی دیافراگم و بسته شدن دهانه حنجره همراه است. انسداد دهانه حنجره باعث تولید صدای سکسکه می‌شود. این صدا هنگام عمل دم به وجود می‌آید. نکته جالب توجه اینکه در اغلب زبان‌ها، کلمه معادل سکسکه، از صدای طبیعی آن گرفته شده؛ مثل hiccap در زبان انگلیسی یا کلمه سکسکه در فارسی. بیشتر سکسکه‌ها در چند دقیقه تمام می شوند، اما گاهی یک حمله سکسکه‌ای ساعت‌ها طول می کشد. گاهی سکسکه پدیده‌ای دوره‌ای است؛ به این معنا که یک حمله خفیف و کوتاه، زمینه را برای سکسکه‌ای طولانی فراهم می‌کند. علت اصلی این پدیده نامعلوم است ولی احتمالا در نتیجه تحریک ناگهانی مری اتفاق می‌افتد. تناوب طبیعی سکسکه در میان افراد مختلف متفاوت، است و تعداد آن بین دو تا ۶۰ سکسکه در دقیقه تغییر می‌کند.


موضوعات مرتبط: به من بگوچرا؟به من بگوچرا؟
برچسب‌ها: ماهیچه های تنفسیبه من بگو چراسکسکه

تاريخ : چهار شنبه 27 اسفند 1393 | 22:37 | نویسنده : حسین |

1فلفل از پرمصرف‌‌ترین سبزی‌های جهان است و به عنوان دارو و چاشنی غذا کاربردهای فراوانی دارد. این سبزی آتشین پس از جعفری غنی‌‌ترین منبع ویتامین C به شمار می‌رود. فلفل ۲۵ گونه متعدد دارد که پنج گونه آن مورد استفاده بشر است و خود به ۱۴۰ نوع تقسیم می‌‌شود. شاید بتوان حدس زد که اولین بار هندی‌ها این سبزی را شناختند و از آن استفاده کردند! اما دلیل سوزاننده بودن فلفل چیست؟ مولکولی به نام کاپسایسین  (capsicin) عامل تندی است. این مولکول به قدری قوی است که اگر یک گرم از آن را در یک ظرف ۱۰ لیتری آب حل کنید باز هم تندی خود را دارد. نکته جالب اینجاست که گیرنده این مولکول در سلول‌های چشایی سطح زبان، با گیرنده حس گرما یکسان است، بنابراین سلول‌های چشایی با گرفتن این مولکول، حس داغی را به مغز مخابره می ‌کنند و مغز پیغام «خطر آتش گرفتن» را به دهان ارسال می‌‌کند؛ همین است که با خوردن فلفل احساس سوختگی می‌کنید ولی اثر یا تاولی از این سوختگی باقی نمی‌ماند. جالب‌‌تر آنکه سلول‌های حسی تنها در سطح زبان وجود ندارند و در سطح بدن نیز پخش هستند. به همین دلیل اگر فلفل را دور دهان یا روی پلک چشم بمالید، باز همین احساس را ایجاد می‌کند.


موضوعات مرتبط: به من بگوچرا؟به من بگوچرا؟
برچسب‌ها: فلفلبه من بگو چراچاشنیدارو

تاريخ : چهار شنبه 27 اسفند 1393 | 22:24 | نویسنده : حسین |

عینک به قاب‌های دارای عدسی شیشه‌ای گفته می‌شود که در جلوی چشم‌های انسان قرار داده می‌شود تا دید و سوی چشم‌ها را بهتر کند. گاه هم از عینک‌ها تنها به منظور زیبایی و زینت یا محافظت از چشم‌ها استفاده می‌شود. عینک‌های ویژه‌ای هم وجود دارد که برای مشاهده صحنه‌هایسه‌بعدی یا واقعیت مجازی بکار می‌روند.

عینک آفتابی عینکی با عدسی‌های تیره است که برای محافظت چشم از نور شدید محیط به کار می‌رود. به عینکی که عدسی آن شعاع‌های نور عبور یافته را به هم نزدیک نموده یا دور سازد (واگرا یا همگرا باشد) عینک طبی می‌گویند. عینک طبی برای اصلاح دید در عیوب انکساری چشم به کار می‌رود.

نخستین عینک قابل قرار دادن روی صورت را سالوینو دآمراتی (Salvino d'Armati)، اهل ایتالیا، در سال ۱۲۸۴ میلادی ساخت.

 
عینک مطالعه
 
یک عینک آفتابی
«برای مطلاعه بیشتر به ادامه مطلب مراجعه فرمایید»

موضوعات مرتبط: به من بگوچرا؟به من بگوچرا؟
برچسب‌ها: عینکطبیآفتابیوسایل

ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 27 اسفند 1393 | 9:8 | نویسنده : حسین |

1

کنفوسیوس یک فیلسوف بود که در زمان باستان در چین زندگی می‌کرد. تعلیمات او بیشتر در مورد مسائل اخلاقی و فضایل انسانی بود. هر چند گفته‌های او در زمان خودش چندان مورد توجه نبود اما بعدها به صورت اساس تفکر و مذهب چینی‌ها درآمد. احتمالا تا پیش از پیدایش مکتب کمونیسم در قرن ۲۰، مکتب کنفوسیوس مهم‌ترین نقش را در زندگی چینی‌ها داشته. مکتب کنفوسیوس شبیه به مذهب است، اما به جای پرستش خدایان متعدد، به یک راهنما برای فضایل اخلاقی و روش حکومتی معتقد است. کنفوسیوس در بیشتر دوران عمرش از مقامات چندان بلندپایه نبود اما دانش زیادی داشت. در چین باستان آموزش و پرورش از حقوق ویژه اشراف بود. اما کنفوسیوس با شیوه خودش این حق را از آنان گرفت و شاگردانی را جذب کرد و آموزش داد. کنفوسیوس سه هزار شاگرد داشته و در میان آنها چند تن جزو دانشمندان آینده بوده‌اند. هسته تعالیم کنفوسیوس را زن (Zen) می‌نامند ؛‌ این واژه را به درستی نمی‌توان معنی کرد. به اعتقاد خود وی، zen به معنی «عشق ورزیدن به نوع بشر» است. این فیلسوف عصر باستان، در تعالیم خود پنج رابطه مهم و عمده ارباب و رعیت، پدر و پسر، برادر با برادر، دوست با دوست و زن و شوهر را مورد بحث قرار داد. اگرچه کنفوسیوس چند هزار سال پیش زندگی می‌کرد اما تأثیر او بر زندگی روزمره چینی‌ها هنوز هم باقی است

.


موضوعات مرتبط: به من بگوچرا؟به من بگوچرا؟
برچسب‌ها: چرا کنفوسیوس، در نظر چینی‌ها بسیار گرامی است؟به من بگو چرا

تاريخ : سه شنبه 26 اسفند 1393 | 23:22 | نویسنده : حسین |

چرا ابطال‌گرایی تنها راه منطقی اندیشیدن درباره علم است؟

چرا ابطال‌ گرایی تنها راه منطقی اندیشیدن درباره علم است؟

سنگواره دایناسورها به مثابه سنگ فلاسفه
 

عرفان خسروی

عرفان خسروی
روزنامه نگار علم

 ۱ -ممکن است تصور کنید بحث درباره ماهیت علم، کار بزرگان است و مثلاً اعضای محترم فرهنگستان علوم باید بنشینند در این باره بازنگری کنند، یا مثلا اساتید و دانشجویان رشته فلسفه و تاریخ علم. اما بنده این طور تصور نمی‌کنم. از وقتی خودم پشت میز مدرسه نشستم و مجذوب کتاب‌های رنگ‌رنگ علمی و شبه‌علمی شدم، همیشه به این سؤال فکر می‌کردم و وقتی به یک معلم زیست‌شناسی تبدیل شدم و به این طرف میزهای مدرسه آمدم، باز هم این سؤال در ذهن من و بچه‌های کلاس وجود داشت.

 ۲ – باور بکنید یا نه، چند روز پیش که مشغول جمع و جور کردن کتاب‌های خاک‌خورده داخل انباری بودم، با چند جعبه از کتاب‌های دوره راهنمایی‌ام روبه‌رو شدم که این روزها خیلی‌ها دوست ندارند اعتراف کنند زمانی آن‌ها را خوانده‌اند: مجموعه کامل آثار آقای اریک فون دنیکن مهم‌ترین بخش این کتاب‌ها بود. او شِبْه‌باستان‌شناسی است که عقیده دارد تاریخ تمدن را باید از نو نوشت و نیاکان ما با فضایی‌ها سری و سری داشتند. این روزها نه تنها حرف‌های فون‌دنیکن را خیال‌پردازی می‌دانم، بلکه شواهد و تناقض‌های زیادی در گفته‌هایش، مرا متقاعد کرده که او جاعل و دروغ‌گو نیز هست. اما پیش از این که به این اطمینان برسم، مدت‌ها طول کشید تا با خودم کلنجار بروم و حرف‌های جذاب و هیجان‌انگیز فون‌دنیکن را باور نکنم. در تمام این مدت به این فکر می‌کردم مگر روش نتیجه‌گیری فون‌دنیکن چه چیزی دارد که دیگر دانشمندان قصه‌های او را به عنوان «شِبْه‌تاریخ» (تاریخی از جنس شبه‌علم)‌درنظر می‌گیرند.

 ۳ – وقتی دبیرستانی شدم، دیگر کاری با آقای فون‌دنیکن و کتاب‌هایش نداشتم، زیرا به تدریج بر مطالعه فرگشت و دیرینه‌شناسی مهره‌داران بیشتر و بیشتر تمرکز می‌کردم. معمولا مطالعه کتاب‌های عامه‌پسند کسی را درگیر «روش علمی» نمی‌کند، بنابراین مطالعه هیچ کدام از کتاب‌های علمی آن دوران موجب کلنجارهای فلسفی درباره ماهیت علم در من نمی‌شد، اما آن سال‌ها مصادف بود با کشف نخستین دایناسورهای پردار و با وجود این که هنوز اینترنت در دسترس اغلب ما نبود، اما بخت دسترسی به کتاب‌خانه‌های بزرگی که در آن سال‌ها مشترک مجلاتی مانند Nature بودند، این فرصت را به من داد تا متوجه شوم خیلی از چیزهای ظاهراً بدیهی نقل‌شده در «کتاب‌های علمی» در آن سوی زمین به چالش کشیده‌شده‌اند، مثل موضوع ساده رده‌بندی پرندگان که بارها و بارها در مقاله‌های علمی آن سال‌ها دیدم به صورت یک رده جدا از خزندگان رده‌بندی نشده‌اند، بلکه در دل خزندگان (و در حقیقت به عنوان زیرگروه زنده‌ دایناسورها) شمرده می‌شوند. وقتی خبر این تغییرات شگرف را به هم‌شاگردی‌های دبیرستانی‌ام و دبیرهای مدرسه می‌رساندم، از طرفی کسی نمی‌توانست اعتبار مقالات علمی Natureرا زیر سؤال ببرد و از طرف دیگر تصور شکسته‌شدن یکی از بدیهی‌ترین درس‌های زیست‌شناسی (رده‌بندی مهره‌داران به پنج گروه ماهی‌ها، دوزیستان، خزندگان، پرندگان و پستانداران) برای همه عجیب بود. آن زمان بیشتر به این فکر می‌کردم که روش علمی زیست‌شناس‌ها چه تغییری کرده که چنین برآیندی پیدا کرده‌است.

۴ – وقتی به دانشگاه وارد شدم با بحث‌های جدی میان طرف‌داران و مخالفان نظریه‌های علمی مختلف بیشتر درگیر شدم. استادانی که درباره تغییرات رده‌بندی با احتیاط صحبت می‌کردند و روش‌های جدید را بیش از حد انقلابی می‌دانستند و دانشجویانی که میان پذیرفتن یا نپذیرفتن این بحث‌ها سرگردان بودند. آن زمان یک بحث علمی داغ دیگر هم در همان مجلات علمی به چشم می‌خورد: آیا پرندگان از نسل دایناسورها هستند یا نه. با وجود پذیرش این موضوع از طرف قاطبه دیرینه‌شناسان، چند دیرینه‌شناس نیز بودند که مانند سال‌های میانی قرن بیستم، حاضر به پذیرش فرگشت پرندگان از دایناسورها نبودند. البته آن‌ها روش‌های نوین تحلیل‌های فرگشتی را نیز نمی‌پذیرفتند و مدام بر دنبال‌کردن روش‌هایی قدیمی تأکید داشتند که عقیده آن‌ها را تا حدی تأیید کند. آن سال‌ها هم سپری شد و من هنوز به این فکر می‌کردم که چه چیزی در روش علمی وجود دارد که مانع پذیرش حرف‌های فون‌دنیکن، عقاید طرف‌داران سنتی جدایی پرندگان از خزندگان و نظریه‌های مخالفین خویشاوندی پرندگان با دایناسورها می‌شود.

۵ – من در وادی جدال میان نظریات علمی، متحیر و سرگردان بودم، تا این که اندک‌اندک با فلسفه‌های علمی مختلف آشنا شدم و به تدریج متوجه شدم چه چیزی جریان علمی اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست‌ویکم را جهت داده است. از طرف دیگر به عنوان معلمی که در کلاس‌های المپیاد، بخت سروکله‌زدن با برخی از بچه‌های علاقه‌مند به زیست‌شناسی را دارد (و دست‌کم موضوع فرگشت و رده‌بندی جزء سرفصل‌های اصلی درس‌هایش بوده است) بارها و بارها این موضوعات را به صورت چالشی برای دوستان دانش‌آموزم مطرح کردم و نتیجه آن حذف نظریه‌هایی بود که به تفکر دوری و تسلسل‌های منطقی منتهی می‌شدند. عصاره تمام این بحث‌ها را می‌توان در یک واژه خلاصه کرد: «ابطال‌گرایی».

۶ – پیش از این که ابطال‌گرایی به کلیدواژه مهم بحث‌های علمی بدل شود، اغلب دانشمندان نظریات علمی را «اثبات‌شدنی» می‌پنداشتند و اثبات نظریات علمی را منوط به تکرارپذیری آن‌ها می‌شمردند. در این نگاه با تعدادی نظریه اثبات‌شده یا «اصل» و «قانون» سروکار داشتیم که دیگر اثبات‌شده بودند و دلیلی نداشت درباره آن‌ها دوباره تردید یا تحقیق کنیم.

۷ - ابطال‌گرایی نگرشی در فلسفه علمی است که شرط لازم برای پذیرش نظریات علمی را «ابطال‌پذیری» آن‌ها می‌داند. اگر به یادداشت‌های عرفان کسرایی درباره ماهیت علم نگاه کرده‌باشید، حتما چیزهای خوبی درباره ابطال‌گرایی می‌دانید. به ویژه که این یادداشت‌ها صدای یک پژوهش‌گر دیگر حوزه فلسفه علم را هم درآورده و دوست عزیزم حسین فروتن (که پیش از در یادداشتی در شماره ۹۹ به نظر بنده درباره چیستی علم تذکر داده بود) هم وارد بحث شده و با نگاه‌ابطال‌گرایانه مخالفت می‌کند.

۸ – اما ابطال‌پذیری یک نظریه علمی به چه معنی است؟ ساده‌ترین پاسخ این است که نظریه ابطال‌پذیر باید راه باطل‌شدنش را در خود مستتر داشته باشد. نظریه نسبیت عام اینشتین، توصیف جدیدی از عملکرد جهان بود و پیش‌بینی‌هایی داشت که اگر در آزمون عملی اشتباه از آب درمی‌آمدند، نظریه نسبیت را باطل می‌کرد، البته این اتفاق نیافتاد. اما می‌توان برآیندهای دیگری نیز از ابطال‌پذیری نظریات علمی به دست آورد؛ یکی این که هیچ نظریه‌ای به صورت قطعی اثبات نخواهد شد (چون اثبات یک نظریه، نافی ابطال‌پذیری آن است)، بنابراین هرآن‌چه که تا دیروز به عنوان «نظریات قطعی»، «اصل علمی» یا «قانون علمی» می‌شناختیم، باید به عنوان «نظریات ابطال‌پذیر» درنظر بگیریم. لزوم عینیت‌گرایی یکی دیگر از برآیندهای ابطال‌گرایی است، چون کسی نمی‌توان مسائل ذهنی غیرقابل سنجش را نقد و احیاناً ابطال‌کند، بنابراین آراء دانشمندانی که نظریات خود را به صورت نتیجه‌گیری‌های شخصی بیان می‌کردند، باید مورد بازنگری جدی قرار بگیرد. در حقیقت هیچ گزاره علمی که برآمده از شواهد عینی و روش‌های تحلیل استانده نباشد، مورد قبول نخواهد بود. اما آخرین برآیند ابطال‌گرایی این نکته مهم است که هر گزاره علمی ابطال‌پذیر، باید به نحوی بیان شده باشد که هیچ گونه استثنایی نپذیرد. نظریه‌هایی که در شرایط متعارف جواب درست می‌دادند، اما با تغییر شرایط، دچار تبصره و استثنا می‌شدند، نظریه‌های Ceteris paribus (به معنی «بقیه چیزها به همین‌شکل» و به اختصار cp) نامیده می‌شدند. زیست‌شناسی زمانی مملو از این گزاره‌های cp بود. گزاره‌هایی با استثناهای فراوان که به شیوه‌ای صلح‌طلبانه با این مثال‌های نقض کنار می‌آمدند و باطل نمی‌شدند.

حرف‌های آقای فون‌دنیکن مثال بارزی از گزاره‌های ابطال‌ناپذیرند، زیرا راهی برای سنجش و ابطال آن‌ها وجود ندارد. نظریات آقای فون‌دنیکن مبتنی بر همان شواهدی است که باستان‌شناسان دیگر، نظریات متعارف خود را برمبنای آن‌ها استوار کرده‌اند، اما آقای فون‌دنیکن سلیقه و نظر شخصی‌اش را نیز به این شواهد افزوده و مثلا نتیجه‌گرفته چون اهرام مصر خیلی بزرگ و قدیمی‌ هستند، لابد فضایی‌ها آن‌ها را ساخته‌اند؛ درحالی که باستان‌شناسان دیگر نشان‌داده‌اند مصری‌های باستان با همان فناوری ساده هم می‌توانستند این اهرام را بسازند. رده‌بندی قدیمی و تغییرناپذیر مهره‌داران به پنج رده ماهی‌ها، دوزیستان، خزندگان، پرندگان و پستانداران، یکی دیگر از این «اصل»های ابطال‌ناپذیر بود که گرچه بارها و بارها با مشاهده جانداران امروزی «اثبات» شده بود، اما استثناهای فراوانی هم داشت. این رده‌بندی که مبتنی بر «ویژگی‌ها»ی هرگروه انجام می‌شد، موجوداتی مانند پلاتی‌پوس (پستاندار تخم‌گذار استرالیایی) را یک استثنا یا حلقه‌گمشده تلقی می‌کرد، بی‌توجه به این حقیقت که هیچ گونه‌ای را نمی‌توان واسطه نیمه‌کاره خلقت گونه‌های دیگر تلقی کرد. نظریه دانشمندانی که بدون روش‌های تحلیل استانده، تعداد زیادی از شواهد رابطه میان دایناسورها و پرندگان را نادیده می‌گرفتند و برای اثبات حرف خود، این روش‌های تحلیل را زیر سؤال می‌بردند، نمونه دیگری از گزاره‌های ابطال‌ناپذیر است، چون فاقد عینیت (شواهد عینی و یک روش تحلیلی جای‌گزین) هستند.

۹ – حسین فروتن عزیز شاید درست می‌گوید که اغلب دانشمندان به دنبال ابطال‌پذیری نظریات خود نبوده و شاید نباشند، اما این وظیفه‌ای است که در سازوکار جهان علم، به گردن دانشمندان دیگر به عنوان داور و منتقد نهاده شده است. هنوز هم مخالفین فرگشت پرنده‌ها از دایناسورها مشغول همان حرف‌های قدیمی هستند، خیلی از زیست‌شناس‌های قدیمی می‌گویند پرندگان را باید در گروهی جداگانه از خزندگان رده‌بندی کنیم و حتی طرفداران ماوراء بنفش فون‌دنیکن هم حرف‌های او را تکرار می‌کنند؛ اما جامعه علمی مدت‌هاست که از این بحث‌ها عبور کرده و برای مثال در نقدهای علمی متعددی (با کمک روش‌های عینی و استانده) نشان داده‌اند که شواهد کنونی فعلا از خویشاوندی پرندگان و دایناسورها حمایت می‌کند و جز دایناسورها هیچ گروه دیگری از خزندگان نیست که شباهت بیشتری با پرندگان امروزی داشته باشد. البته همه این‌ بحث‌ها در سایه واژه «ابطال‌گرایی» معنا یافتند و هر روز که شواهدی جدید پیدا می‌شود، نظریات ابطال‌پذیر و به‌روز دانشمندان هم تغییر می‌کنند و در حقیقت دقیق‌تر می‌شوند. شاید بهتر باشد منتقدان این نظریه، با ابطال‌گرایی نیز به مثابه یک نظریه ابطال‌پذیر برخورد کنند و برای باطل‌کردن آن، به دنبال مثال نقض باشند؛ یعنی نظریه‌ای پیدا کنند که هم شرایط ابطال‌پذیری در آن محقق باشد، هم مثال نقض داشته باشد و در عین حال ابطال‌ نشود. به نظر شما چنین امری امکان پذیر است؟

نسخه پی‌دی‌اف این یادداشت را از این‌جا بارگذاری کنید.


موضوعات مرتبط: به من بگوچرا؟به من بگوچرا؟
برچسب‌ها: دایناسورهاعرفان خسرویفلسفه علمبه من بگو چرا

تاريخ : یک شنبه 23 شهريور 1393 | 12:43 | نویسنده : حسین |
چرا هنگام دم، تنها اکسیژن  جذب شش‌ها می‌شود؟

چرا هنگام دم، تنها اکسیژن جذب شش‌ها می‌شود؟

هوا حدودا از ۷۸ درصد نیتروژن و ۲۱ درصد اکسیژن، در کنار مقادیر اندکی از آرگون، دی‌اکسید کربن، بخار آب و چند عنصر دیگر تشکیل شده است. زمانی‌که ما نفس می‌کشیم، حجم مشخصی از هوا وارد شش‌های ما می‌شود. اما این طور نیست که از میان این گازها، تنها اکسیژن توسط شش‌ها جذب شود و گازهای دیگر به صورت دست‌نخورده، طی بازدم از شش‌های ما خارج شوند.
دیواره شش‌ها با لایه نازکی از رطوبت پوشانده شده است، که باعث می‌شود مولکول‌های گاز در آن حل شده و از طریق دیواره‌های مویرگی درون پلاسمای خون پخش شوند. اگرچه حل‌پذیری نیتروژن حدودا سه برابر کمتر از اکسیژن است، اما میزان آن در هوا بیش از ۳٫۵ برابر اکسیژن است. بنابراین میزان نهایی نیتروژنی که وارد پلاسما می‌شود، تقریبا با اکسیژن برابر خواهد بود. اما غلظت نیتروژن و آرگون در خون انسان در حالت تعادل قرار دارد؛ و به همان میزان اتم‌هایی که در پلاسما حل می‌شود، به همان مقدار نیز آزاد می‌شود و در نتیجه معمولا مصرف خالص این گازها برابر صفر است.
اما غلظت اکسیژن محلول در خون با روش مشابهی به تعادل نمی‌رسد، زیرا این گاز به طور مداوم از حالت محلول خارج می‌شود و با مولکول‌های هموگلوبین گلبول‌های قرمز ترکیب می‌شود تا اکسی‌هموگلوبین را شکل دهد. از آنجایی‌که این ترکیب برای تولید انرژی در سلول‌های بدن مصرف می‌شود، ناگهان از خون حذف می‌شود. به همین دلیل، غلظت اکسیژن در مویرگ‌های مجاور شش‌ها همواره کمتر از غلظت این گاز در هوایی است که ما تنفس می‌کنیم. این امر باعث می‌شود در هر دم، اکسیژن تازه جذب شش‌ها شده و در خون پخش شود.


موضوعات مرتبط: به من بگوچرا؟به من بگوچرا؟
برچسب‌ها: چرا هنگام دم تنها اکسیژن جذب شش‌ها می‌شود؟

تاريخ : جمعه 27 تير 1393 | 12:5 | نویسنده : حسین |

صفحه قبل 1 صفحه بعد

لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • ستاره مادرید